تنها امید زندگیم لیلیاتنها امید زندگیم لیلیا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

lilia my little angel

لیلیا 3 ماهه شد

عزیزم 3 ماهگیت مبارک باشه 5شنبه 14 مهر رفتیم پیش دکتر باوریان واسه چک اپ دکتر گوشیو میزاشت روی قلبت معاینت کنه تو می خندیدی قلقلکت میومد دکتر کلی کیف کرد قد:60 سانتی متر وزن:5400 کیلو گرم دور سر :37 عزیزم جدیدا گریه هات بیشتر شده ولی بازم تو خیلی خوردنی و شیرینیییییییی همه عاشقتن بابا جون از دبی اومد شما رو دید کلی کیف کرد بوست کرد یه لبلس خرسی خوشکلم واست اورد خاله بابایی هم اومد اونم واست یه پیرن خوشگل اورد عمه مریم میگه بابا عکسای جدید لیلیارو بزارید من تا امروز درگیر شما بودم اما امروز همرو میزارم دوست دارم عزیزم تو خیلی خوبو معصومی ...
17 مهر 1390

اولین خنده با صدا

امروز 3شنبه 6 مهر 1390 یه انقلاب بزرگ رخ داد شما با صدا خندیدی کیف کردم توی این مدت که ننوشتم خونه مامان جون بودیم2 هفته شد که اسباب کشی کردن دیشب اومدیم خونه خودمون یه عالمه بی قراری کردی نمی دونم شاید دلت واسه مامان جون تنگیده بود خستم خیلی زیاد دیشب شما نذاشتی مامی بخوابههههههههههههه از بس هر کار بلد بودی کردی گریه استفراغ گلاب به روتون و وووووو اما همش با یه لبخندت از یاد میره عروسکم خیلی خیلی دوست دارم
6 مهر 1390

واکسن لعنتی

عزیزم امروز رفتیم واکسن 2 ماهگیتو نوش جون کردی با مامان میتا رفتیم من که توی اتاق نیومدم بیرون وایسادم تا صدای گریت اومد زدم به گریه الانم 38 درجه تب داری دارم دق می کنم به خدا از بس که تو مظلومی مامانی الان تو بغل باباییی خونه مامان میتاییم غمگینم از تبت بمیرم واسط ...
14 شهريور 1390

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا لیلیا 2 ماهه می شود

الهی مامان فدات بشهههههههههههههه عسلکم امروز شما 60 روزه شدی این خانومه منم خیلی خوشحالم عزیزم................ هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا مامانی عاشقتم قربونت برم جدیدا همش توی صورتم نگاه می کنی و می خندی ماشالله اینقدر تو خانوم و آرومی هر جا میریم همه عاشقت می شن مظلومه من می میرم برات تو همه زندگیه منی. ...
14 شهريور 1390

اولین ددر لیلیا خانوم

عزیزم دیشب واسه اولین بار رفتیم دد ر من و تو و بابایی با دوستش و زن دوستش رفتیم بیرون     رفتیم رستوران شما انقدر خانوم بودی اصلا نه گریه کردی نه بیقراری مثل خانوما فقط این ور اونورو نگاه میکردی.... الهی من فداتتت بشم مهربون   اینم از عکسای دیشب ...
1 شهريور 1390

مادرانه

دختر قشنگم این روزا خیلی خیلی وقت کم میارم . نمی تونم بیام واست تند تند بنویسم اخه شما نینی هستی خیلی نی نی هستی واسه همین یا داری گریه می کنی (البته گریه هات خیلی خوردنیه چون بیشتر نق نق می کنی تا گریه  ) یا شیر می خوای یا باید پوشکتو عوض کنم یا لباساتو عوض کنم یا الهی بمیرم بعضی شبا دل درد داری همش می خوای زیر سینه باشی تا آروم بشی یا باید بخوابونمت البته همه اینا با کمک مامان میتا امکان پذیره ولی به خدا تو خیلی خیلی ماهییییییییییییییییییییی کیف می کنم وقتی بوت می کنم و بغلت می کنم میخوام بدونی چقدر زیاد عاشقتم خوشگلم بوسسسسس یه دنیا با یه بغل گنده ...
30 مرداد 1390

یه اتقاق جالب

بمیرم الهی امروز کلی بالا اوردی و من کلی غصه خوردم اما............ اما..............ا مروز شما روی بابایی پی پی کردی مادر راستی من دیشب از بابا متین یه 100 دلاری با یه کیک خوشگل کادو گرفتم لیلیای مامان عاشقتم که حساسیت صورتت خوب شد دختر عزیزم د وست دارم یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااا راستی نفسم امشب شبه قدره شما لطف کردی و پیش مامان میتا خوابی بابا جونم که رفته شمال بابایی هم خونه خودمونه   من کلی دعا خوندم و واسه همه دعا کردم کلی از خدا خواستم همیشه سالم و سلامت باشی هم شما هم همه آدما مادرم یادت باشه هر وقت بزرگ شدی شمام توی این روزا واسه همه دعا کن دوست دارم ...
29 مرداد 1390

شب تولد مامانی

دخملییییییییی امشب شب تولدمه هنوز هیچکی یادش نبوده که بهم تبریک بگه فقط مامان میتا گفته بابا جون من منتظره کادوام.................... راستی گلم دیشب خیلی ذل ذرذ ذاشتی دلم میخواد بیام تند تند برات بنویسم اما به خدا وقط نمیشه یا دارم به شما شیر میدم یا پستونکتونو میندازی باید بیام کنارت همش پستونکو بهت بدم بعد باید پوشکتو عوض کنم بعد باید بغلت کنم باهات حرف بزنم بعد اگه خدا بخواد شما لطف می کنی به مامان و میخوابی   تازه کار خونه............ اما دخملم خدا می دونه چقدر این کارا لذت بخشه من کیف می کنم عسل مادر. ...
27 مرداد 1390