تنها امید زندگیم لیلیاتنها امید زندگیم لیلیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

lilia my little angel

26 ماهگی با تاخیر

اول از همه مرسی از دوستای گلم که همیشه به ما سر مس زنید و جویای احوال ما می شید ببخشید این روزها زیاد حالم خوب نیست واسه همین زیاد نیومدم لیلیای قشنگم مهربونم 26 ماهگیت با تاخیر مبارک خوب لیلیا خانوم ماشالله کلی خانوم شده ماشالله کلیم باهوش همه کارتهای عابر بانکو میشناسه تجارت: مامان کارت نجارت بدید لطفا جدیدا وقتی بغلش می کنم و شیکمشو بوس می کنم غش میره از خنده می گه مامان منو بکشید براش گاز اسباب بازی خریدم می گه مامان بشین برات غذا بپخم بعد می ره دم اون ماشین حساب لامپی نواریه فیش غذا می کشه بعد میره دم گازش به قول خودش می پخه بعد میره سوار ماشین شارژیش میشه غذا هارو می بره میده به مشت...
4 مهر 1392

داغوونم

امروز روز سوم مریضیته همین الان دوباره بردمت دکتر نمیدونم چیه این ویروسه لامصب توی این 3 روز از روی مبل تکون نخوردی دراز می کشی روی مبل پا میشی داروتو می خوری با گریه پیمونه داروتو از من می گیری یهو همشو سر می کشی خیلی دلم برات می سوزه خیلی مظلومی خیلی اصلا اذیت نمیکنی من گریه می کنم می گی مامان اشکشو ببینید اشکتو پاک کن گریه نکن غصه نخور من پیشتم ...
6 شهريور 1392

ویروس

خیلی ناراحنم خیلی این تابتون خیلی مریض شدی امروز صبح از خواب که پاشدی می گفتی مامان درد می کنم  فهمیدم تنت درد می کنه بعد دیدم همش به خودت می پیچی فهمیدم دستشویی داری از روزی که شروع کردم ملین بهت می دم الان 3 روزه بود که شکمت خوب کار می کرد فکر کردم ماله همونه ولی دیدم نه چشمات مریضه اومدی روی مبل خوابیدی اصلا حال نداشتی از جات بلند بشی موقع نهار یکم غذا خوردی گفتی مامان بریم بخوابیم خودم خوب میشم از خواب که بیدار شدی دیدم تب داری شدید همشم گریه می کنی می گی مامان عق میاد یهو بالا اوردی بردمت دکتر دکتر گفت ویروسه بهت ضد تهوع داد و تب بر مامان یکم کمتر باید بریم پارک از بس میریم بیرون...
4 شهريور 1392

ددی مهربون

سلام عزیزم الان که دارم این مطلبو می نویسم تو کنارم روی مبل خوابیدی هر وقت می خوابی من اول لباتو بوس می کنم خیلی لذت بخشه خیلی 2 شنبه شب تولدم بود خیلی خوب بود دست ددی و مامان جون درد نکنه برام گوشی experia خریدن خانواده همه با هم 500 تومن بهم دادن خاله ها و بچه ها شون مامان جونی و باباک و خاله نسرینم 200 تومن سوگند جون و چکامه جون دوست دخترای دایی فرشید و پسر خاله خشایارم برام لباس و لوازم ارایش بابا متینم برام یه کفش و یه شال مامان عصی و عمه مریم و خاله شهره و خاله ایدا هم زنگ زدن تبریک گفتن با کلی از دوستام خلاصه دست همه درد نکنه اما بهترین هدیه عمرم تو بودی که خدا 2 ساله پیش بهم داد ممنونم ازت ...
1 شهريور 1392

25 ماهگی

سلام عروسکم 25 ماههگیت مبارک باشه اینقدر گفتنی دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم اول از همه بگم از حرف زدنت طوطی خانوم اینقدر ناز و با عشوه حرف می زنی که ادم می خواد غش کنه واست شعر می خونی قصه تعریف می کنی که صداشو اینجا میزارم همه هر روز زنگ می زنن باهات تلفنی حرف بزنن البته با تلفن فقط با بچه ها حرف می زنی بهت می گم لیلیا بزرگ شدی می خوای چی کاره بشی ؟؟؟ می گی ادا دتر(اقا دکتر) می گم خوب اقا دکتر شدی می خوای چی کار کنی می گی :سوسن بدنم نفس بدم (سوزن بزنم امپول و نفس مصنوعی بدم) واقعا نمی دونم از کجا یاد گرفتی شعر حمومک مورچه داره و لی لی حوضک و قصه موشه که افتادو دمش ...
16 مرداد 1392

تب

ای خدا همین 2 هفته پیش ویروس گرفتی 40 درجه تب داشتی 3 روز طول کشید تا خوب شدی 1 ساعت پیش دیدم دوباره 39 درجه تب داری بی دلیل بعد از ظهر خوب بودی با هم رفتیم بیرون الان چرا اینطوری شدی نمیدونم احتمال میدم که داری دوباره دندون در میاری نیم ساعت پیش بهت شربت دادم و خوابوندمت تا صبح ببینم چی میشه اینم عکس 2 هفته پیش که تب داشتی خیلیم جالبه اصرار داشتی ایستاده بخوابی منم زیر مبلو کشیدم بیرون پاهات خسته نشه ...
18 تير 1392

فرشته 24 ماهه من

سلام عشق کوچولوی من عزیز دلم فرشته من سالگیت مبارک باشه خانوم خوشگل   خیلی خوشحالم که 2 ساله کنارمی کنار هم نفس می کشیم می خندیم گریه می کنیم ......  وجودت برای من مهم ترین چیز توی دنیاست با تمام مشکلاتی که پشت سر گذاشتیم می خوام بگم فرشته قشنگ و شیرین زبونم حاضرم به خاطرت هر کاری بکنم حتی از خودمم می گذرم امسال یه تولد کوچیک برات گرفتم اخه پارسال خیلی اذیت شدی ولی امسال خیلی بهت خوش گذشت دست عمه مریم و مامان عصی درد نکنه بابت کادوهایی واست فرستادن مامان جون و بابا جونم 500 تومن بهت دادن بچه هام همه کلی کادو و پول آوردن البته همه خانواده بودن خیلی گفتنیا دارم مخصوصا ا...
17 تير 1392