تنها امید زندگیم لیلیاتنها امید زندگیم لیلیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

lilia my little angel

دارم می میرم مادری

وای دیروز تازه بعد از چهل روز رفتیم خونه تا بابایی بیاد شمارو خوابوندم و افتادم به جونه خونه لباسا رو انداختم تو ماشین   خونرو جارو کردم یخچالو تمیز کردم وای اشپزخونهههههههه مردم کلیم خاک تو خونه بود میگم دخملی خودمونیم خونه داری خیلی سختهههههههههههههه ...
26 مرداد 1390

روئیای شیرینم

دخترکم نمی دونی چقدر از وجودت لذت می برم از حرکاتت از بزرگ شدنت از شیر خوردنت مخصوصا موقعی که گشنته و دنبال سینه میگردی........... چند روز بود که صورتت بدجوری پر از خشکی شده بود و و حشتناک قرمز بود خیلی قصه خوردم مادری الان شکر بهتر شدی. الانم که پیش مامان میتا خوابی از دیروز هم که رفتیم خونه خودمون فقط شبا میایم اینجا..... پریروزم که چهلت بود چهل روزگیت مبارک باشه گل مادر ...
26 مرداد 1390

قشنگترین روز زندگیم

                                             دخترم1 ساعت بعد از تولد صبح روز ١٤ همه اومدن بیمارستان بابا متین مامان میتا مامان عصی فرشید شهره بابا بزرگ سر کار بود و منتظر خبر که بدو بیاد بیمارستان بردنم واسه آخرین سونوگرافی شما اماده بودی واسه اومدن توی هفته38 بودی 38 هفته و 4 روز. دکتر نادری زنگ زد بیمارستان و گفت خورشید خانومو اماده کنید واسه عمل..... با گریه از همه خدافظی کرد...
14 مرداد 1390