اولین کفش تاتی
پنج شنبه هفته پیش با بابا متین رفتیم بهار برات کفش صدادار خریدیم از همونجا که پات کردیم کل بهارو راه رفتی البته دسته بابا رو گرفته بودی ولی دیگه دوست داری همش راه بری فدات شم موقعی که می خوای راه بری دستاتو می گیری بالا و راه می ری میمیرم براتعاشقه کفشات شدی
تا می گم لیلیا 1 2 3 می دویی میای سمت من خودتو می ندازی تو بغلم
هفته پیش سرماخوردی ولی خیلی زود خوب شدی خداروشکر بدنت قویه مریضی زیاد نمیندازتت ایشالله همیشه سالم باشی
جدیدا خودت یاد گرفتی وقتی میری بالای مبل و میشینی خودت از پشت برمی گردی و اروم میای پایین
ولی یه وقتایی واسه اینکه مارو بترسونی میشینی روی مبلو دستاتو میاری جلو تا من جیغ بکشم توام غش می کنی از خنده خیلی شیطون شدی
به گل می گی bo ب و ضمه
وقتی می خوابونمت پوشکتو عوض کنم کی گم لیلیا جی جی خوردی می گی نه ماما می گم حموم رفتی میگی نه ماما خلاصه هر چی سوال می کنم می گی نه ماما فدات بشم من
جدیدا وقتی خوابت می گیره به اتاق یا پتوت یا پای من اشاره می کنی تا بزارمت رو پام تا بخوابی یا ببرمت تو اتاق
پستونکتو که می خوای می گی می می یا مینا
هر چیزیم که من کیگم سعی می کنی تکرار کنی البته با زبونه خودت
اینم چندتا عکس جدید
اینجا مریض بودی تب داشتی
لیلیا عاشقه لوازم آرایش مامانش