ماجراهای من و مامانی
امروز از صبح کله سحر این مامان خورشید منو اذیت کرد منم کلی امروز ببخلاق شدم حالا بگم واستون که از صبح که من بیدال شدم جی جی بخولم شروع کرد به عسک گرفتن اخه مسابقه فرشته های سال نود توی نی نی سایت این مامانمم هر روز منو یه شلکی دلست میکنه که ازم عسک بگیره........ این از ساعت 7 صبح بعدش مامانی تلمو از سرم برداشت منو خوابوند که یهویی من چشمامو باز کردم اما مامانی دوبارههههه زرنگی کرد و لالایی خوند منم دوباره لالا کردم بعدش ظهر مامانی منو داد به مامان میتا و رفت پیش دتکر وقتی اومد یه عالمه منو بغل کرد بوسم کرد باهام بازی کرد اما نمی دونم چرا من ببخلاق شده بود تا این که بابا جون از سر کار اومد بعدش اومد منو از بغل مامانی گ...
نویسنده :
خورشید
14:41