تنها امید زندگیم لیلیاتنها امید زندگیم لیلیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه سن داره

lilia my little angel

برای اولین بار ایستادی

دقیقا شب تولدت دستای کوچولوتو گرفتی به لبه تخت و پارکت و وایسادی وای کلی ذوق کردم از اون شب تا الان صبحا وایمیستی توی تختت و منو صدا میزنی تا بیدار شم ممممماااااااااااااااااااااااااا مااااااااااااااااااااااااااااا الهی فدات بشم من کوچولو دیگه همش لبه مبلارو می گیری و وایمیستی جالبه یکم که وایمیستی پاهات خسته میشن و میلرزن ولی بازم ادامه میدی تو موش کوچولوی خودمی دااااللللییییییییی   ...
2 مرداد 1391

دومین اتلیه و تولد 1 سالگی دخترم

عشق کوچولوی من روز 10 تیر 91 4 روز مونده به تولدت دوباره بردمت اتلیه کلی با هم عکس گرفتیم چند تاشو میزارم اینجا تو خیلی مهربونی همه تا می بیننت عاشقت می شن توام راحت ارتباط برقرار می کنی منم بهت افتخار می کنم دوست دارم عروسک کوچولو این دامن رو خودم برات درست کردم   ...
21 تير 1391

عشق کوچولوی من 1 ساله شد

کوچولوی من تو برای من زیباترین امید زندگی هستی چهارشنبه روز تولد تو بود 3 روز پیش 91/4/14 ساعت 2:24 ظهر   احساس می کنم خوشبخت ترین ادم روی زمینم اخه من تورو دارم تو که با دستای کوچولوت دعا می کنی و دست به سینه می شینی و دست دستی می کنی  و لی لی لی لی حوضک می کنی و کلاغ پر می کنی تو که با لبلهای کوچولوت بوس میدی تو که با پاهای کوچولت چهاردست و پا میر یو الانم یاد گرفتی لبه مبلو بگیر یو وایسی تو که بغل کوچولوت پر از آرامش تو که چشمای قشنگت یه دنیا حرف توشه وایی یه دنیا حرف دارم .......... خوشحالم که هم 1 سال با هم بودیم کنار هم تو بغل هم شبا خوابیدیم با هم حرف زدیم ب...
19 تير 1391

دیگه داریم نزدیک میشیم

خیلی خوشحالم دیگه داریم نزدیک می شیم به بهترین روز زندگی من به سالروز زیباترین اتفاق خدایا شکرت کوچولوی خوشگلم تو در حال حاضر 50 هفتته 354 روزته 8459 ساعتته 507545 دقیقته 30452782 ثانیته 12 روز و 3 ساعت و53 دقیقه و 27 ثانیه مونده به سالگرد تولدت من به خودم می بالم که تو فرشته کوچولو دختر منی امروز یاد گرفتی تا می گم وای وای وای با 2 تا دست کوچولوت میزنی روی لپات اگرم بگم بزن رو لپت بازم همین کارو می کنی خیلی شیرین شدی امروز وسایل تزئینی تولدتو سفارش دادم خیلی خوشحالم خیلی دوست دارم کاشکی می شد شبها تو بغل خودم بخوابی ولی من این کارو نمی کنم تا بد عادت نشی اینم چندتا...
3 تير 1391

چندتا اتفاق خوب...

91/3/27 ساعت 6:40 عصر الان تازه خوابیدی شیطونک من خیلی اتفاقای خوبی افتاد توی این یکی دو هفته اول بگم که یبوستت بلاخره خوب شد اینقدر شیر عوض کردم تا درست شد و یکیش بهت ساخت دیگه خیالم راحت شد خیلی غصه می خوردم 2 ماه یبوست درست از زمانی که لج کردی و دیگه شیر منو نخوردی حیف هنوزم شیر دارم اما تو خندت می گیره. به هر حال مهم اینه که سلامت باشی عزیزم.... دومی اینکه از موقعی که به دنیا اومدی یه گوشت اضافه( skin tag ) داشتی بعضی از دکترا می گفتن باید جراحی بشه اما دکتر نریمان خدا خیرش بده گفت بچه گناه داره الان بیهوشی بگیره بره زیر تیغ جراحی خودت یه نخ ببند 10 روزه میوفته خلاصه منم به حرفش گوش کردم و نخ بستم پری روز خاله شهره دو...
27 خرداد 1391

روز بابا متین

دیروز روز پدر بود من و دختر گلم برای باباییش یه شلوار گرفتیم بابا متین روزت مبارک برای بابا جونم یه پیرن خریدم ولی واسه بابا مجتبی نتونستیم اخه بابا مجتبی دبیه ولی بابا مجتبی وقتی دیدیمتون جبران می کنیم بوووووووووووووووسسس واسه بابا مجتبی یه بوس گنده از طرف لیلیا واسه همه پدران مهربون و زحمتکش دنیا ...
17 خرداد 1391

یازدهمین ماهگرد

کوچولوی قشنگم بزرگ شدی 30 روز مونده به 1 سالگیت ماه من انگار همین دیروز بود پارسال لین موقع وای چه حالی داشتم کلافه از بارداری خوشحال واسه ورود تو کوچولو اصلا بعضی وقتا می گم تو از کجا اومدی ؟؟؟ از یه سلول شروع شدی کم کم بزرگ شدی توی دلم چشم بینی یه روز دست و پا یه روز قلب کوچولو یه روز مغز کبد کلیه وایییییییییی خدای من کم کم شبیهیه عروسک کوچولوی بدون لباس شدی توی دلم ورجه وورجه می کردی الان نشستی کنارم و داری با اسباب بازیات بازی می کنی باورم نمیشههههههههههههههههههههههه الهی همیشه سلامت باشی الهی همیشه دختر خوب و پاکی باشی مثل همین الان الهی خوشبخت باشی الهی به ارزوهای بزرگت برسی  &nb...
15 خرداد 1391

شب آرزوها و دومین دندون کوچولوی دخترم

ع زیزم 5شنبه 4 خرداد ماه اولین شب جمعه ماه رجب که بهش می گن شب آرزوها دیدم که فرشته آرزوها یه دندونه کوچولوی دیگه واست آورده با اون دستای رو به آسمونت کلی با هم دعا و آرزو کردیم واسه همه و خودمون من می گفتم بعدم بهت می گفتم لیلین دعا کن توام دعا می کردی وای خیلی دوست دارم مامانی ...
13 خرداد 1391

دوست داشتنی های لیلیا کوچولو

دختر ملوسم عاشقه مزه های تند و ترش و تلخه جالبهههههههههههههههههه..... عاشقه سیب زمینی سرخ کرده و چاییهههههههههه ..... چند وقت پیش ساعت 2 شب داییش داشت سیب زمینی می خورد دیگه چی کارا نکرد تا سیب زمینی بخوره فدات بشم جالب ترین قسمتش اینه که وقتی لیمو ترش می خوری کیف می کنی چایی که دست ما میبینی باید بخوری غذای تندم یه بار از غذای خودم که تند بود بهت دادم گفتم الان لب ور می چینی اما نه بازم می خواستی مامانی غذای تند برات ضرر داره دخترکم ملوس مامان تاتی می کنی باهاشم بعضی وقتا می گی تا تا البته می گی دا دا دا دا وای برات میمیرم . دخترم در حال خوردن پرتقال ترش ...
3 خرداد 1391